اشعار بسیار زیبا zzzz

ترسم این است که پاییز تو یادم برود
حس اشعار دل انگیز تو یادم برود

ترسم این است که بارانی چشمت نشوم
لذت چشم غزلخیز تو یادم برود

بی شک آرامش مرگ است درونم،وقتی
حس از حادثه لبریز تو یادم برود

من به تقویم خدایان زمان شک دارم
ترسم این است که پاییز تو یادم برود

با غزلها ت بیا چون همه چیزم شده اند
قبل از آنی که همه چیز تو یادم برود

======================================zzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz

*از من آزرده مشو*

*میرم از خانه ی تو*

*قبل رفتن تو بدان*

*عاشق و بی تقصیرم*

*تو اگر خسته ای از دست دلم حرفی نیست*

*امر کن تا که بمیرم به خدا می میرم*

اشعار و اس ام اس های بسیار زیبا

******************************

زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد


******************************

چه خوب یادم هست...

جمله ای که به ییلاق ذهن وارد شد

وسیع باش و تنها و سربه زیر و سخت


****************************


بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد

دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم---


****************************

رفته است و مهرش از دلم نمیرود

ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟

پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟!


****************************


با تو با تو اگه باشم

وحشت از مردن ندارم

لحظه هام پرمیشه از تو

وقت غم خوردن ندارم


****************************


خدایا ان روز مباد

ان روز بی عشق هرگز مباد.......


****************************


در مسیر نگاهت گلهای وحشی جان میگیرند

نگاهت را از من نگیر

تاب دیدن مرگ گلها را ندارم

****************************


من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند

طاقت ندارم ببینم میبینی و بی خیالی!!!!!


**************************


هرکجا هستم باشم

اسمان مال من است

پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است

چه اهمیت دارد گاه اگر میرویند قارچهای غربت...


*****************************


به دادم برس ای اشک دلم خیلی گرفته

نگو از دوریه کی نپرس از چی گرفته...


**************************


دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم

از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم


**************************

بی وفا رسم وفا از غم نیاموزی چرا؟

غم که با بیگانگی هرشب به ما سرمیزند

***************************

ای راحت جان یار وفادار که بودی؟

ما دل به تو دادیم تو دلدار که بودی؟


**************************


نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟


****************************

رفتی و نمیشوی فراموش

می ایی و می روم من از هوش


*****************************


در رفتن جان از بدن گویند هرنوعی سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود

*****************************

در حسرت دیدار تو اواره ترینم

هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست....

***************************

پرواز هیچ پرنده ای را حسرت نمیبرم

وقتی قفسم چشمهای تو باشد


*****************************

در دیاری که در ان نیست کسی یار کسی

ایکاش که یارب نیفتد به کسی کار کسی

*****************************


یاری اندر کس نمی یبینم یاران را چه شد؟

دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد؟

*************************

دل تو اولین روز بهار

دل من اخرین جمعه سال

و چه دورند و چه نزدیک به هم...

***************************

کاش باز اید و جرمم به نگاهی بخشد


**************************

سوزی که درون دل ما میوزد این بار

کولاک شبانست

نسیم سحری نیست


**************************

کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم

و انگاه میان دو دیدار قسمت کنیم

**************************

پرواز را به خاطر بسپار پرنده رفتنیست

************************

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان

که من این راز توان دیدن و گفتن نتوان


**************************

سپردم به تو دل ندانسته بودم

که تو بی وفا در جفا تا کجایی؟

***************************

اگرچه گفتی از من سردی ای دوست

وگرچه با دلم بد کردی ای دوست

غریبانه تو را چشم انتظارم

یقین دارم که بر میگردی ای دوست


*****************************


من عادت میکنم با درد تازه

جدایی شاید از من من بسازه!!


****************************

در لحظه ها زندگی میکنیم

و در لحظه ها میمیریم

هر لحظه جاری را باید زیست

و برای زیستن امیدی باید یافت

و در لحظه های امروز

امیدی چون عشق را خواهیم یافت

تا فردایمان را با ان اغاز کنیم

پس ایکاش امروز دیروز بود...


**************************


من دوست میدارم تو را

این حرفها پوسیده اند

دیگر برای دلخوشی این جمله در گوشم نکن!


****************************


هرکجا محرم شدی دست از خیانت بردار

ای بسا محرم که با یک نقطه مجرم میشود


*****************************

کور باش بانو نگاه که میکنی میگویند نخ داد

عبوس باش بانو لبخند که میزنی میگویند پا داد

لال باش بانو حرف که میزنی میگویند جلوه فروخت


****************************


همانند پلی بودم برای عبورت

به فکر تخریب من نباش

رسیدی دست تکان بده من خود فرو میریزم


*****************************


وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت

فهمیدم گاهی هرگز نرسیدن

بهتر از دیر رسیدن است


*****************************

همیشه حرارت لازم نیست

گاهی از سردی یک نگاه میتوان اتش گرفت


****************************


سر به زانو میگذارم تا نبینم رفتنش را

اه من در سینه بنشین تا نگیری دامنش را


***************************


من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان

که من این راز توان دیدن و گفتن نتوان


****************************


سکوت سرشار از نا گفته هاست


***************************


سکوتم از رضایت نیست

دلم اهل شکایت نیست


****************************


کاش میشد سرنوشت را

از سر نوشت..........


***************************

من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم

پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم

****************************


بی تو هر لحظه ملالیست مرا

هر نفس زحمت سالیست مرا

*****************************



روزگاری مثل گل ما هم نگاری داشتیم

این چنین خار نبودیم اعتباری داشتیم

ای که مارا در زمستان دیده ای با پشت خم

این زمستان را نبین ماهم بهاری داشتیم


****************************


کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟

کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟

غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور

پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون امدی که من

با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

****************************


چرا گرفته دلت؟؟

مثل انکه تنهایی!!

چقدر هم تنها....

خیال میکنم دچار ان رگ پنهان رنگ ها

هستی

و دچار یعنی عاشق

و فکر کن که چه تنهاست،

اگر ماهی کوچک دچار

ابی دریای بیکران شود...


****************************


گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود

از هرچه زندگیست دلم سیر میشود

کاری ندارم کجایی چه میکنی؟

بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود


****************************

گفتم:چه خورم درطلبت؟ گفت که:خون

گفتم: چه بود حال دلم؟ گفت:جنون

گفتم: که مرا کی بکشی؟ گفت: کنون

گفتم که: زدستت بجهم! گفت که:چون؟


****************************

شمع دل را شب هجران تو سرسوخته ام

مرغ جان را گه سودای تو پرسوخته ام

تو چه دانی که من از دست شکر خنده ی تو

چند بر مجمر غم همچو شکر سوخته ام

ای بسا روز که من پیش خیال تو چو شمع

تا به شب مرده وشب تا به سحر سوخته ام


****************************

فراموش مکن تا باران نباشد

رنگین کمان نیست

تا تلخی نباشد شیرینی نیست

و گاهی همین دشواری هاست

که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر

می سازد خواهی دید

آری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می کند

****************************

آنقدر نیستی که گاهی

فکر میکنم عشق را نسیه

به من داده ای

بی تابم

نقد می خواهمت

*****************************

انجا که تو هستی..................

گذری نیست مرا

میسوزدو این دل ...........

خبری نیست تورا

میخواستم که به سوی تو پرواز کنم

اما......چه کنم بال و پری نیست مرا


**************************

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش

هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش...